دلنوشته ها

هنری - علمی- فرهنگی-ادبی

دلنوشته ها

هنری - علمی- فرهنگی-ادبی

شعری از هاتف اصفهانی که خانم پریسا باصدای مخملین خود خوانده

به حریم خلوت خود شبی، چه شود نهفته بخوانیم

به کنار من بنشینی و، به کنار خود بنشانیم

من اگر چه پیرم و ناتوان، تو ز آستان خودت مران

که گذشته در غمت ای جوان، همه روزگار جوانیم

منم ای برید و دو چشم تر، ز فراق آن مه نوسفر
به مراد خود برسی اگر، به مراد خود برسانیم

چو برآرم از ستمش فغان، گله سر کنم من خسته جان
برد از شکایت خود زبان، به تفقدات زبانیم

به هزار خنجرم ار عیان، زند از دلم رود آن زمان
که نوازد آن مه مهربان، به یکی نگاه نهانیم

ز سموم سرکش این چمن، همه سوخت چون بر و برگ من
چه طمع به ابر بهاری و، چه زیان ز باد خزانیم

شده‌ام چو هاتف بینوا، به بلای هجر تو مبتلا
نرسد بلا به تو دلربا، گر ازین بلا برهانیم

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد