با همین دیدگان اشک آلود
از همین روزن گشوده بدود
به پرستو، به گل ، به سبزه درود ، به شکوفه ،
به صبحدم ، به نسیم
به بهاری که میرسد از راه ، چند روز دگر به ساز و سرود
ما که دل هامان زمستان است
ما که خورشیدمان نمی خندد
ما که باغ و بهارمان پژمرد
ما که پای امیدمان فرسود
ما که در پیش چشم مان رقصید
این همه دود زیر چرخ کبود
سر راه شکوفه های بهار ، گریه سر می دهیم با دل شاد
گریه شوق با تمام وجود
"
فریدون مشیری
سلام دوست خوبم من خیلی فریدون مشیری رو دوست دارم گاهگداری هم تو وبم یادی ازش میکنم ......ممنون از حسن انتخابت .......اگه دوست داشتی به منم سری بزن .......موفق باشی.......