دهقان
فداکار پیر شده و احتیاج به کمک داره، در تهران مرغا هورمون خوردن خروس شدن،
خروسا مامانی شدن و برای مرغا عشوه میان و ناز میکنن، چوپان دروغگو عزیز شده و
کلی طرفدار داره، شنگول و منگول بزرگ شدن و گرگ شدن، دارا و سارا رفتن فرانسه
کبابی باز کردن، کوکب خانم حوصله مهمون رو نداره و جواب تلفن رو نمیده، کبری
موهاشو مش کرده و تصمیم گرفته دماغشو عمل کنه، روباه و کلاغ دستشون تو یه
کاسست، حسنک گوسفنداشو فروخته و پیکان خرید ه مسافرکشی میکنه، آرش
کمانگیر معتاد شده، شیرین، خسرو و فرهاد رو پیچونده و با دوست پسرش رفته اسکی،
رستم و اسفندیار اسباشونو فروختن و موتور خریدن میرن کیف قاپی ...
|